بلاگ

تحلیل فیلم آواتار

تحلیل فیلم اواتار توسط دکتر سمیرا توکلی:

مجموعه‌ی آواتار اصلا درباره‌ی چیست؟ البته؛ با سیاره‌ای به نام پاندورا طرف‌ایم؛ و بومیان آبی‌پوست و قدبلندش که ناوی نام دارند، باید با چالش تجاوز و مزاحمت انسان‌های تمامیت‌خواه مواجه شوند. اما آیا این قصه، ورای پوسته‌ی ظاهری‌اش چیزی برای ارائه دارد؟پاسخ خوش‌بختانه مثبت است. اگرچه برای لذت‌بردن از آواتار به تفکر در نظام معنایی و دست‌مایه‌های مضمونی‌اش احتیاجی نداشتیم، هشتمین ساخته‌ی بلند سینمایی جیمز کامرون تماشاگر مشتاق برای کاوش بیشتر در جهان‌اش را دستِ خالی نمی‌گذاشت.

 

در این داستان‌ها، عموما بشر گوشه‌ای نشسته و به زندگی خودش مشغول است و به‌ناگهان گونه‌ای ناشناخته و جنگ‌افروز از آسمان فرود می‌آید و تلاش می‌کند تا حیات را روی زمین منقرض کند؛ یا منابع‌اش را تحت تصرف خود دربیاورد! در آواتار، بشر آن «بیگانه»‌ی خطرناکی بود که به آرامش زندگی طبیعی در سیاره‌ای جدید پامی‌گذاشت و امنیت ساکنان‌اش را برای کسب منفعت به‌هم‌می‌زد.

 

از انتقاداتی که به آواتار نخست وارد می‌شد، فقدان هسته‌ی عاطفی و شخصیت‌پردازی موثر برای جمع کاراکترهای فیلم بود. بحث‌های متعددی شکل گرفت بر سر اینکه ظاهرا تمام تمرکز جیمز کامرون، روی ایجاد یک دستاورد فنی حیرت‌انگیز معطوف بوده؛ و دراین‌میان فراموش کرده در این جهان خیره‌کننده، نقاط اتصالی برای احساس تماشاگر بکارد؛ تا او برای بازگشت به این جهان -یا حتی بدبینانه‌تر، اهمیت دادن به اتفاقات خودِ فیلم نخست در همان مرتبه‌ی اول تماشا- انگیزه‌ای داشته‌باشد.

 

فارغ از اینکه کجای این بحث قراربگیریم و تا‌چه‌حد با این نظرات درباره‌ی فیلم نخست موافق باشیم، با تماشای راه آب،‌ می‌توانیم تلاشی خودآگاهانه و عمدی برای افزودن هسته‌ی قدرتمند احساسی به روایت بلند مجموعه را تشخیص دهیم.

راه آب اولین فیلم از جمع چهار دنباله‌ی آواتار است. علاوه‌بر اثری که امروز برای تماشا در اختیار ما است، تمام فیلم سوم و پرده‌ی اول فیلم چهارم به شکل کامل فیلم‌برداری شده‌اند؛ و فیلمنامه‌ی فیلم پنجم هم از حالا آماده است. به همین دلیل، کامرون و همکاران‌اش در نگارش داستان و فیلمنامه‌ی راه آب، صرفا به فکر خلق فیلم مستقل تازه‌ای نبوده‌اند.

آن‌ها فیلم دوم را اولین قسمت از مجموعه‌ای درنظرگرفته‌اند که از ادامه‌یافتن‌اش اطمینان دارند. در نتیجه، بخش زیادی از زمان راه آب، به پی‌ریزی بنیاد محکمی می‌گذرد که فیلم‌های بعدی روی آن بنا خواهند شد. سفر بلندی درپیش‌است و باید پیش‌ازهرچیز هم‌سفرمان‌مان را به‌خوبی بشناسیم.

 

جیک به‌عنوان قهرمان این داستان‌ها، زندگی جدیدی را با نیتیری (زوئی سالاندا) شروع کرده، و صاحب خانواده‌‎‍‌ای با چهار فرزند شده‌است: پسرِ بزرگ و قابل‌اعتمادش، نتیم (جیمی فلترز)، دختر ناتنی و مرموزش، کیری (با حضور غافلگیرکننده‌ی سیگورنی ویور ۷۳ ساله)، پسر نوجوان و کله‌شق‌اش لوآک (بریتین دالتون)، و دختر کوچک و بامزه‌اش توک (ترینیتی بلیس). پسربچه‌ی سرتق و پرجنب‌و‌جوشی با نام اسپایدر (جک چمپیون) هم همیشه همراه خانواده است که بعدا می‌فهمیم پسر کلنل مایلز کوارچ (استفن لنگ)، شرور فیلم قبلی، است. این مقدمه، مرکز توجه و تمرکز قصه و روایت آواتارِ جدید را به خوبی مشخص می‌کند: مسئله دیگر نه تقابل مردم ناوی با انسان‌ها، که «خانواده» است.

 

اما این سیاره از ابتدا هم مستعد چنین پرداختی بوده‌است. پاندورا به‌عنوان مهم‌ترین سرمایه‌ی مجموعه‌ی آواتار، همیشه روحی حاضر و محسوس داشته، و کامرون به قدری هوشمند و باتجربه است که این ظرفیت ارزشمند مخلوق‌اش را تا درونی‌ترین اعماق‌اش بکاود. اگر فیلم نخست را دقیق ببینیم، مهم‌ترین لحظات نفوذ و تاثیرگذاریِ آن زمانی است که پیش‌فرض‌های داستانی و عناصر زیباشناختی برای تحقق لحظه‌ی یگانه‌ای از «بودن» در پاندورا متحد می‌شوند.

 

راه آب اگرچه از منظر توسعه‌ی پلات یا جلوبردن استاندارد اکشن‌سازی هالیوود دستاورد ویژه‌ای ندارد، دنباله‌ی موفقی است. هم از بابت پرداخت مجموعه‌ای از شخصیت‌های همدلی‌برانگیز که می‌توانیم برای پیگیری ماجراجویی‌های بزرگ‌تر بعدی‌شان مشتاق باشیم، هم از منظر فنی و شکل حیرت‌آوری که پرفورمنس‌های زنده و تصاویر ساختگی به شکل چشم‌نوازی با هم تلفیق می‌شوند. اما ورای همه‌ی این‌ها، راه آب موفق است؛ چون جوهره‌ی جادویی فیلم نخست را فراموش نمی‌کند... ‌

«خطرناک‌ترین چیز درباره‌ی پاندورا اینه که ممکنه بیش‌از‌حد عاشق‌اش بشی!»... این جمله‌ی جیک در ابتدای فیلم را هم می‌توان شوخی جیمز کامرون با خودش و تصمیم‌اش برای سپری کردن ۱۳ سال از عمر و کارنامه‌ی هنری‌اش روی توسعه‌ی دنباله‌های آواتار درنظرگرفت؛ و هم پیشنهادی برای تجربه‌ی درست راه آب! دومین فیلم از مجموعه‌ی آواتار هم درست مثل فیلم اول، با نماهایی از طبیعت پاندورا آغاز می‌شود.

این تاکید روی زیبایی خیال‌انگیز پاندورا، یا نماهای پرجزئیاتی که در هر دو فیلم از چهره‌ی مردم ناوی -به‌طور مشخص نیتیری- داریم، صرفا تزئینی نیستند... جادوی فیلم‌های آواتار، به‌کارگیری موثر یکی از قابلیت‌‌های ذاتی هنر هفتم است: سینما به‌عنوان مدیومی که چشم‌مان را از واقعیت عینی برمی‌دارد، و به کمک عظمت تصویر متحرک، توهم «بودن» در واقعیتی جایگزین را در ذهن‌مان زنده می‌کند. پاندورا، واقعیت جایگزین دل‌پذیری است!

دکتر سمیرا توکلی

سرکار خانم دکتر سمیرا توکلی با بیش از چند سال سابقه در حوزه های مشاوره و روانشناسی کودک و نوجوان , بزرگسال و ..., تدریس در دانشگاه های بزرگ اصفهان بیش از چند مقاله مواثر و چهار کتاب حرفه ای که به صورت رسمی به چاپ رسیده اند و دارای مدارک دورهای حرفه ای و تخصصی در حوزهای مختلف روانشناسی , امروزه برای کمک به شما اینجاست.

درباره ما | ارتباط با ما